آزادی فرزندان ، شرط اصلی شاد بودن آنهاست
یکی از اصلی ترین عوامل شاد نگه داشتن کودک، آزاد گذاشتن اوست. پاسخ نگفتن به نیاز آزادی فرزندان ، خانه را برای او مثل زندان میکند.
بدترین حالات روحی در کودک
در مواردی که کودک در حال لذت بردن از آزادی بوده و در همان حال والدین با او به خشونت و تندی رفتار میکنند، یکی از بدترین حالات روحی در کودک ایجاد میشود. روح کودک در این حالت مثل شیشهای است که در اوج داغی با آب سرد روبرو شده و می شکند. این رفتار موجب بی میلی فرزند برای حضور در جمع خانواده می شود. وقتی کودک گوشهگیر شد، دیگر نمیتوان به این راحتی او را به نشاط و شادابی کودکانهاش برگرداند.
یکی دیگر از آسیبهای محدودیتهای بیجا ترس است. آزادی، مهیا کردن فضا برای تجربه کردن است. وقتی کودک، آزادی را تجربه نکرد و در هنگام دست زدن به کارهای مختلف از سوی پدر و مادر منع شد، جرأت و جسارت خود را برای دست زدن به کارهای مختلف از دست میدهد.
از دیگر آسیبهای عدم آزادی فرزندان از بین رفتن برخی از علاقههای مثبت است. مثلاً ارتباط کودک با کتاب، با خواندن آغاز نمیشود؛ بلکه بازی اولین راه ارتباطی کودک با کتاب است. او دوست دارد هر طور که دلش میخواهد با کتاب بازی کند؛ حتی پاره کردن. بچه ها از موسیقی آهنگ جمع شدن یا پاره شدن کاغذ به شدت لذت میبرند؛ اما اگر بازی با کتاب برای کودکان با خشونت و تندی والدین همراه باشد، آرام آرام علاقه او به کتاب از بین میرود؛ زیرا کتاب و خشونت در ذهن او همراه شده و وقتی نام کتاب میآید، یاد خشونت در ذهن او زنده میشود.
بازی با غذا
گاهی آزاد نگذاشتن کودک منجر به بیعلاقگی او به نیازهای طبیعیاش میشود. سوء تغذیه یکی از مشکلاتی است که میزان قابل توجهی از کودکان به آن مبتلا هستند. یکی از دلایل سوءتغذیه، نداشتن تجربههای خوب، سرسفره یا میز غذاست. برخی از پدران و مادران نه تنها اجازه بازی با غذا را به فرزندان نمیدهند؛ بلکه به شدت مراقب هستند که حتی ذره ای از غذا روی لباس کودک نریزد. آن منع از بازی و این مراقب شدید، لذت غذاخوردن را از کودک میگیرد. او ترجیح میدهد که غذا نخورد تا این قدر امر و نهی نشود. همین امر در مورد گرایشهای دینی هم صدق میکند. گرایشهای دینی نباید موجب محدود شدن آزادی کودک شود؛ شاید از همین روست که طبق روایات، تمرین دادن کودک به نماز باید از هفت سال به بعد باشد.
آزادی فرزندان در خفا
مخفی کاری از دیگر نتایج محدودیتهای بیجاست. آزادی فرزندان در خفا اگرچه راهی برای پاسخ دادن به نیاز آزادی است؛ اما از آنجایی که همیشه با دغدغه و اضطراب همراه است، لذت آزادی اصلی را ندارد. اضطرابی که در آزادیهای پنهانی به کودک دست میدهد، اصلاً برای او خوب نیست. روح کودک توانایی تحمل این اندازه از اضطراب را ندارد. مخفی کاری می تواند زمینه دروغ را هم فراهم کند. بچهها در آزادیهای مخفیکارانه خودشان دستهگلهایی به آب میدهند که نمیتوانند آثار آن را مخفی کنند. به همین دلیل هم برای فرار از تبعات پنهان کارشان دروغ میگویند. این عادت ممکن است در بزرگسالی هم آنها را رها نکند.
والدینی که کودکشان را در طول شبانهروز آزاد نمیگذارند، مجبورند که دائم به او امر و نهی کنند؛ زیرا آفرینش کودک به گونهای نیست که در گوشهای از خانه بنشیند و برای جستوخیز و بازیهایش منتظر اجازه پدر و مادر بماند. از آنجایی که در بسیاری از موارد این والدین هستند که باید کوتاه بیایند، اُبهت دستور پدر و مادر در نگاه فرزند از بین میرود؛ در حالیکه ما در تربیت نیازمند این اُبهت هستیم.
انشاالله مطلب بعدی در مورد راهکارهای دادن آزادی به کودکان خواهد بود.
منبع: منِ دیگر ما | جلد سوم | انتشارات آئین فطرت | محسن عباسی ولدی