کتاب دیدار، جلد پنجم از مجموعه کتاب ستارههای دنبالهدار است که به معرفی امامزادههای شهر تهران میپردازد. این جلد از مجموعه، امامزاده زید (ع) تهران را معرفی میکند. کتاب حاضر حاصل زحمات گروه تولیدی انار است.
معرفی مجموعه کتاب «ستارههای دنبالهدار»
والدین گرامی
خدایی که ما را آفرید برای گذر کردنمان از تاریک راههای زمین، چهارده خورشید را فانوس راهمان قرار داد. که نه راه مستقیم را گم کنیم و نه در پیجوخمهای سخت زندگی، خستگی امانمان را ببرد. چهارده خورشید خداوند، هنوز بعد از قرن ها زمین و زمان را با نور خود روشن کردهاند. امّا این همهی ماجرا نیست.
خدایی که ما را آفرید و فانوسهایش را نشانهی راه مستقیم قرار داد، به فکر چشمهای بسته و دلهای خسته هم بوده و هست. و برای دلهایی که تاریک شده و نگاههایی که چشم دیدن چیزی را جز سیاهی شب ندارند، ستارههایی از جنس خورشیدهایش گذاشته توی آسمانِ دنیا. ستاره های پر نوری که دنبالهروهای خود را میرسانند به چهارده خورشیدِ خدا. و امروز آسمان ایران، پر است از این ستارهها. ستارههایی که در شهرهای کوچک و بزرگ در حرمهایی از جنس نور آرمیدهاند.
میزبانی از فرزندان و نوادگان اهلبیت (علیهمالسلام) مُهر افتخاریست بر پیشانی خاک این مرز و بوم و مردمان این دیار. مردمانی که همواره و در گذر قرنها، به رسم ادب و مهماننوازی پرچم این حرمها را نسل به نسل برافراشتهاند تا ندای حق و حقانیت به گوش دورترین سرزمینها برسد.
مجموعهی “ستارههای دنبالهدار” تلاشیست کوچک در مسیر معرفی این خاندان مطهر به نوشکفتههای سرزمینمان. به فرزندان فردا. آنها که باید روزی پرچمها را دست بگیرند و “ستارههای” شهر را به آیندگانشان نشان دهند …
شروع ماجرا
آقای حقیقت و آرام خانم در کبوتر هستند که با پسرشان طوفان بر روی درختی زندگی میکردند. روزی باد شدید لانهشان را خراب کرد و آنها آواره خیابانها شدند. پیرمرد مهربانی که ار آنجا عبور میکرد با دیدن کبوترها به آنها پناه داد و و از آن روز به بعد کبوترها در کنار پیرمرد زندگی آرامی را شروع کردند. پس از مدتی آنها صاحب دو تخم شدند که فیروزه و پیروز از آنها بهدنیا آمدند. با گذشت زمان پیرمرد مهربان متوجه نشانههایی بر روی این کبوترها شد. او فهمید که این کبوترها از نسل ویژهای هستند و محل زندگیشان اینجا نیست. پیرمرد به فکر افتاد تا کبوترها را ه زندگی اصلیشان برگرداند. او نامهای را آماده کرد و به آقای حقیقت گقت: باید این نامه را به تهران ببری و جایی را پیدا کنی که این سه ویژگی را داشته باشد: ((امنیت، معنویت، آرامش )). آنوقت اگر نامه را باز کنی از راز زندگی اجدادت باخبر خواهیشد.
آقای حقیقت بار سفر بست و به تهران رفت. روزهای زیادی گذشت اما از او خبری نشد. طوفان که دلتنگ پدر شده بود از صاحبشان علت سفر پدرش را پرسید. پیرمرد از طوان خواست تا به همراه مادر و خواهر و برادرش بدنبال پدرشان بروند و به او گفت: حتما در آنحا خ.اهی فهمید که پدرت چرا رفتهاست.
و حالا ادامه ماجرا….
بخشی از داستان دیدار
طوفان به سمت امامزاده زید (ع) حرکت کرد. دلشورهای که داشت او را وادار میکرد سریعتر پرواز کند. بالاخره گنبد حرم را دید. باید هرچه سریعتر خودش را به آنجا میرساند. اما نفسش گرفته بود. روی درختی نشست. چشمش به چند کلاغ افتاد …
معرفی امامزاده زید (ع)
سومین بقعه متبرکه شهر تهران از نظر قدمت تاریخ موجود در آن، بقعه امامزاده زید (ع) است که در مرکز بازار تهران و در انتهای جنوبی بازار بزازها به نام بازار امیر قرار دارد. این بقعه پیش از دوران سلطنت شاهان صفویه در تهران دایر بودهاست. در رابطه با نسب آن بزرگوار، یک نظر این است که ایشان از نوادگان امام حسن مجتبی علیهالسلام و پسرعموی حضرت عبدالعظیم (ع) میباشند اما در شجرهنامه آن حضرت آمده است که وی از نوادگان امام زینالعابدین علیهالسلام میباشند. مقبره لطفعلی خان زند از سرداران دوره زندیه که بر روی آن سنگ مرمری به نام وی نصب شده، ئر ایوان جنب بقعه قرار دارد.
شناسنامه کتاب
عنوان | دیدار | امامزاده زید (ع) (ستارههای دنبالهدار تهران: 5 ) |
نویسنده | سید حامد معلمی |
تصویرگر | مجید صابرینژاد |
گروه ایدهپردازی | مهدی شریفی، حمید وحیدی، سید حامد معلمی |
تهیه شده توسط | موسسه فرهنگی احسان |
ابعاد | 22.5*22 |
دیدگاهها
پاکسازی فیلترهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.